::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::

ساخت وبلاگ
:::::شرط می بندم::::: شرط میبندم که خنده باز بر لبها بیآد گریه ها پایان بگیردشادی در دلها بیآد شرط می بندم محبّت جانشین کین شود کوچه ها خوشبو هم نورانی هم آذین شود شرط می بندموطن از آن ماستهر کجا باشیمبگوییم خاک ایران ارثی اجداد ماست شرط می بندم یه روز آزاد شود خالی از ماتم شودما بسازیم دوبارهکشوری آیاد شودشرط می بندم خیابان های ایرانرقص وآواز سر دهند مهر عشق و دوستی را به هم هدیه کنند شرط می بندمکه ایران سر زمین زنده هاست خون ریخته جوانان شاهد فردای ماست جانفشانی میکنند درراه آن جاده اش بی انتهاست نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ساعت 17:20 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 13:43

:::::یاد تو دوست خوب::::: آه بی تو ازتوشتن کمی جا ماندم من فراموش کرده امراه خود گم کردمحال ازتو مینویسم امّا شعرم فقط برای توست افکارگُم شدم سرشار از خیال توستدر شعر های من حقیقتی نهفته ماندناگفته ها ی هرنفس گویایه ماجراستهربیت این نوشته ها برخاسته از دل است یادم نمیرود جای تو همیشه در کنارم کم است گاهی تورا در کنارم احساس میکنمافسوس آرزوی دیدارتو دیگر مشکل است باور ندارم آنچه که دیروز گذشت زیرا خاطرات گذشته هرچه بودامروز شیرینتر استراستی دل خوشیهای ما چقدر کم است؟یاد تو دوست خوب در شعرمن چون بوی معطر است یاد تو دوست خوب در شعرمن چون بوی معطر است نوشته شده در جمعه بیست و ششم آبان ۱۴۰۲ساعت 10:11 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 13:43

:::::چه روزایه خوبی بود::::: چه روزای خوبی بودغم نبود غصّه نبودرقابت مدرسه بودرفاقت ها صمیمی بودیه کمی هم حسودی بودتوی دل ما شادی بودبیشتر کار گروهی بودعجله نبود صبوری بودیکی که دیر میکرد یه روزیا که نبود توی کلاسزودی می پرسیدیم چه شدجاش خالی بودچه روزایه خوبی بودفرقی نداشتبرفی یا بارانی بودیا هوا آفتابی بوداردوهای تابستانیتعطیلات زمستانیآخ چه روزای زود گذرمانند قصّه خواندنیتوی یادها ماندنیاصلاّ تو قلب بدی نبوداگر کمی دلخوربودیمیه روز هم ماندگار نبودکینه تو دلهامون نبودچه روزای خوبی بودحیف مثل باد گذشتبعضی هاآواره شدندخیلیها زندانی شدندفریاد آزادی که شدکلی جوان کشته شدنداز کی بپرسیم چرا؟مردم بیچاره شدندفراری از خانه شدند؟هی میگمچه روزا ی خوبی بوداین همه درد به نسل ما روا نبودکاش میشد هیچکسیاز وطنش جدا نبودهیچکسی از وطنش جدا نبود نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۲ساعت 21:49 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 13:43

:::::شاخه گلهای سرخ::::: به کجا باید گریخت؟ تابه کِی باید ندید ؟در نگاه افسردگیزندگی شد بردگیبا چه کس باید ستیز؟ خسته از این روزگاردر بدر دنبال راه چرخ گردون فلکاززمان جا مانده استشاخه گلهای سرخبرزمین افتاده است بوسه زد خون جوان بر خاک مامبا چه کس گویمیه مشت انسان نما با افکار خامدل چه پر درد است با این دیده هاای خدا سخت است بگیر جان مرا آرزوها همچنان در خاک رفتدیدن فردا دگر بربادرفتآنکه هیجان داشت برای ماندن دود شدازریشه سوختفریادشد عشق ایران برهمه بی انتهاست این وطن با این همه پژمردگی از آن ماست بحر آزادی آن با هم شویمچونکه شادی حقّ ماست بر ما رواست چونکه شادی حقّ ماست بر ما رواست نوشته شده در یکشنبه هفتم آبان ۱۴۰۲ساعت 12:21 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 18:27

:::::وقت آن است که از خود گذشت::::: راز پنهانش چیست ؟ تا کجا دست ستمگربه خود میبالد که قدرت دارد؟ من یقین میدانم آنکه در راه حقیقت یک قدم بر دارد جاودان میماند هرچقدرساچمه و گلولهبرسروصورت هر نوجوان میبارد قطره های خونش صد جوان می روید این اسمش عشق است راهش پر خطرو جان باختنوقت آن است که از خود گذشت بایداز دردواسارت گسست هرچه سخت بودولی تابو شکستاسم آزادی توی دلها نشستمگر چندسال آدمی عمر دارد؟ تا به کی شعر آزادی رادرخفا میخواند؟جانم به فدای خاک پاک ایران پاینده بمان سربلند جاویدان پاینده بمان سربلند جاویدان نوشته شده در سه شنبه هجدهم مهر ۱۴۰۲ساعت 23:55 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:27

::::: آن خدا را پادشاه پنداشتم::::: فکر میکردم خدا بالاسراست اوخبردارد زما وناظراست درخیالم خانه اش برروی ابر روشنایی میکند یک رهبر استفکر میکردم که کاخش از طلاستشب سوسو میکند او قادراستمن به رویای خودم اطراف اوهم فرشته کاردارد هم پری من به سر خواب و خیالی داشتم آن خدا را پادشاه پنداشتم آسمان را سجده میکردم عجیبدستها بالا میرفت بی دریغ زیرلب حی شکر میکردم خدایم عادل است برخلاف راه او حتماً زشت وباطل است درخیالم کلی زاهد آفرید هم امام و هم پیامبر آفرید این همه از خوبیهای او نوشتند در کتاب خواندم و خواندم ندیدم من جواب درعمل هرکس به یک جایی رسید با خدا همدست شدهزیردست هرگز ندید حال خدا هم گشته از ملت جدا بنده ها آواره گشتندو رها چند دهه گم کرده راه راست را هیچ کس از خانه اش آگاه نشدیکنفرهم تا به حال او را ندیدروزوشب من در خیال دیدنش بی مروت یادی از ایران نکرد من به ذهنم یک خدایی داشتم عادل و خوشرو غروری داشتمحال بینم آن خدا فکرو خیالی بیش نیست یک دروغ بودو حبابی بیش نبودگر خدایی بود خدای ما نبوددرمیان مردمان ما نبودمهربان دلسوز ویا راستگو نبوددردلش هرگز سردوستی نبوددشمنیش با مردم ایرانی بوددشمنیش با مردم ایرانی بود نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۲ساعت 4:48 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:27

:::::شادی چرا حی کم میشه  ؟::::: وقتی امید تموم میشه شادی زخونه دور میشه غمهای دنیا رو سرتانبار و مثل کوه میشه روزا شب سیاه میشه آرزوها تباه میشه گلهای ناشگفته هم یواش یواش پژمرده و فنا میشه به خود میگم شادی چرا حی کم میشه ؟رفاقت هاآب رفته و آخرش هم جدا میشه انگاری ما بدهکاریم ازروزگارطلبکاریم دنیا دیگه خسته شده لبها زدرد بسته شده فردا اگه مال منه یا که فقط مال تو شه به ماه میگم امشب بخواب خورشیدکم راحت بتاب زمان در حال گذره رسیدن به آزادی ساده که نیست پر خطره رسیدن به آزادی ساده که نیست پر خطره نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۲ساعت 15:16 توسط سمیرا| | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:27